- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
از صـبـح تـا نـمـاز عـشــا ایـسـتـادهام در انــتــظـار لــفــظ بـیــا ایـســتــادهام حس میکـنم که رو به خـدا ایـسـتادهام ایران پیاله ایست که لبریز کـوثر است این مملکت، نه میکـده آل حـیدر است در رو بــروی آیــنــههــا ایــســتــادهام دارد ز سمت عرش همه کاره میرسد خـورشـید با لـطـافـت مه پاره میرسد سـمـت ضـریـح رو به صـدا ایستادهام این دفـعـه هـزار و یکـم شد به ابجدت من آمـدم به شـوق تو و رفـت و آمدت بــا الــتــمــاس هـای دعــا ایــسـتـادهام من بودم و عـوالـم اسـرار و هیچ کس من بـودم و تـجـلـی دلـدار و هـیچ کس از خـادمـان نـگـفـت چــرا ایـسـتـادهام هر کس غریب مانده برای تو آشناست اصلا فقیر نیست کسی که تو را گداست بـیـمــارم و بــرای شــفــا ایـســتــادهام از بس وجود ناب تو پُر از مناقب است شاه معظمی به تو تعـظیم واجـب است من نـیــز در صـف اُمــرا ایـســتـادهام دریـای مـهـربـانـی پُــر از تـلاطــمـی اصـلا تـو عـلـت الـعـلـل هـر تـبـسـمی پـس در مـسـیـر قـبـلـهنـمـا ایـسـتـادهام یک عـمر ریزهخـوار تو با خـانـوادهام یک عـمر بر ضـریح شما سرنـهـادهام بـیاخـتــیــار رو بـه شـمـا ایـسـتـادهام هرچند در حریم تو چون من زیادهست اذن دخـولـم از دم باب الـجـواد هـست مـن بـه امــیـد روز جــزا ایـســتــادهام شیرین به عشق روی تو فرهاد میشود با تو گوهر…دخیل گوهرشاد میشود زلفـم …به دست باد… رهـا ایستادهام خـشکـم ولـی ز عـاطـفـه بـارانی تـوأم تو خـواسـتی که گرم غـزلخـوانی توأم تـا کـه مـرا کــنــیــد طـلا ایـســتــادهام تو کوثری …ز نسل طهورای احمدی شمس الشموس عالمی و نـور سرمدی در مـحـضـر تـو بـا عـلـمـا ایـسـتـادهام عشقم دلی ست گرچه سلامم زبانی اَست پـایم زمـیـنی اَست پـرم آسـمـانی اَست ردّم مـکـن مـگـو به خـطـا ایـسـتـادهام با تو کویر خشک چنان سبزه زار شد آهـو ز بـوی پـیـرهـنـت نـافـه دار شـد فـهـمـم نـمیرسـد که کـجـا ایـسـتـادهام من آمـدم که شاخـه نـبـاتی به من دهی تـشـنه شدم که آب حـیـاتی به من دهی امـضا کـنـی تو… کـربـبلا ایـسـتادهام در نـوکـری اگـرچـه کـمـی نامنـظـمـم یک عـمـر در پـنـاه شـهـنـشـاه عـالمـم در انــتــظــار مــاه عــزا ایــسـتــادهام گـر از حـدیث ابن شـبـیـبت حـسـینیام مرهـون نـقـل شـیخ مـفـیـد و کُـلـیـنیام مـن پــای ســیــدالــشـهـدا ایـســتــادهام حالا اجازه هست کمی روضهخوان شوم با بـال روضه راهی بـاغ جـنـان شـوم حـالا کـه بـا صـدای رســا ایـسـتـادهام زینب به نـالـه گـفـت گـلـو را بـیا نـبُر خون خـداست محض رضای خدا نـبُر خنجـر کـشید شـمر …چـرا ایستادهام؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
لیـلـۀ مـیلاد مسـعـود ولیّ حـق رضاست پارۀ جسم نبی چشم و چراغ مرتضاست عــالـم آل رســول و زادۀ پــاک بـــتــول رهبر ملک قـدر فرماندۀ جـیش قضاست قبـلـۀ هـفـتـم که پـیـش بـارگـاه رفـعـتـش آسمان با وسعت بیانتها، تحت الشعاست نجـمـه زاده آفـتـابی را بـه هنگـام سـحـر کـافـتـاب بــامــدادان ذرّه او را گـداسـت قرص خورشید است این خورشید روی سرمدی ماه تابان است این، ماهی که ماه مصطفی است شمس پیش شمس حُسنش گاه مغرب گوشه گیر ماه از شرم رخش، هر صبحدم در انزواست موسی عمران بگردان روی از طور و ببین کانچه نادیدی عیان در خانۀ موسای ماست گر خدا خوانم ورا در مرتبت کفر است کفر ور جدا گویم خطا گفتم خطا گفتم خطاست عقل مدحش را کند، یا وهم وصفش آورد کان حقیری ناتوان و این فقیری بینواست کنت نورالله شنیدی؟ این فروغ سرمدی است نحن وجهالله خواندی؟ این جمال کبریاست از کجا جوئی دوا؟ خاکش بود داروی درد وز که میخواهی شفا؟ درگاه او دار الشّفاست گِرد کویش بر مشامم خوشتر از بوی بهشت آب جویش در مذاقم بهتر از آب بقـاست جز خدا هر کس بگوید وصف او را نادرست جز نبی هرکس بخواند مدح او را، نابجاست من ز خجلت آستین در کوی او دارم به رخ کـآسـتـان او زیـارتـگـاه خـیـل انـبـیـاست مرقـد او کعـبۀ جـان و طـوافـش کار دل صحن پاکش مروه و ایوان زرّینش صفاست بـا وجـود آنکه کـس قـدر ورا نـشـناخـته هم گدا با او هم او با هر گدایش آشناست دل به رویش داده یوسف بسکه رویش دلفروز جان ز بویش جسته عیسی بسکه رویش جانفراست بوی عـطر خُـلد، ارزانی برای اهل خُـلد من مشامم را صفا از خاک زوّار رضاست ناز دارد شهـر نیـشابـور بر باغ بـهـشت ز آنکه خاکش جای پای ناقۀ آن مقتداست عقد گوهر ریخته، جاری نمودی از دولب آن حدیثی را که بین شیعه زنجیر طلاست کی بود خوفش ز مأمون چون بود باکش ز خصم آنکه نقش شیرهای پرده را فرمانرواست منجی خلق دو عالم در دو عالم اوست او ضامن آهو، گرش تنها بخوانی، نارواست درد اگر داری برو از خاک او درمان بگیر مشکل ار داری بیا آری رضا مشکل گشاست دست شرق و غرب از این سرزمین پیوسته دور ز آنکه ایران را بدین فرزند زهرا اتّکاست سرزمین اهلبیت است این زمین و اهل آن تا رضا دارد، به تهدید عدو بیاعـتناست هر اَبَر قدرت، در اینجا پای مال آید چو مور هر سـتم گـستر، بسان دانه زیر آسیاست قدسیان روبند خاک هر که اینجا زائر است عرشیان گویند آمین هر که را اینجا دعاست طوف قبرش کن که در محشر مقام زائرش فوق زوّار حسین ابن علی در کربلاست سر بخاکش نِه که در میزان و در حشر و صراط زائر خود را رهائی بخش از خوف جزاست بشنو از موسای کاظم این روایت را که گفت زائر قبر رضا در عـرش زوّار خداست نـاز تا صبـح جـزا بر سـفـرۀ مـریـم کـند هر که را در کاسه از مهمانسرای او غذاست بر فـراز قـبّهاش دارد لـوائی سبـز رنگ شیعه تا صبح قیامت زنده زیر این لواست گربه عالم بنگری هر کشوری را مرکزی است مرکز ایران اسلامی، خراسان رضاست ای که موسایت ثناخوان گشته در مصر وجود وی که عیسایت بچرخ چارمین مدحت سراست ای که ذکر آشـنایت، نـا امـیـدان را امـیـد وی که نام دلربایت، بینوایان را نواست کیستم من؟ تا که در کوی تو گردم ملتجی اولـیـاءالله را سـوی تـو روی الـتـجـاست من نمیگویم خدائی لیک گویم چون خدا نعـمتت بیابـتدا و رحـمـتت بیانـتهـاست بر فقیر اعطا نمودی پیشتر از آنچه خواست بر گدا انفاق کردی بیشتر از آنچه خواست من نه مدحت را از آن گفتم که دانستم کهای بل از آن گفتم که جز مدح تو را گفتن خطاست تـشنهای بـودم که از آب بـقا گـفتم سخـن چون تو خضر رحمتی در بیت بیتم رهنماست آنکه سائل را نـراند از سـر کویش توئی و اینکه گردیده گدایت میثم بیدست و پاست فخر بر رضوان کند زیرا در این کو، ملتجی ست ناز بر شاهان فروشد ز آنکه بر این در، گداست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بارک الله نجـمـه امشب آفـتاب آوردهای وجه ناپـیدای حق را بینـقـاب آوردهای از دل دریای رحـمت دُرِّ نـاب آوردهای گل به دست خود گرفتی یا گلاب آوردهای؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
صبح است و در بزم چمن، هر گل تبسمّ میکند باغ از طراوت، حُسن یوسف را تجسّم میکند در حیرت درگاه او، دل دست و پا گم میکند روزی که عالمگیر شد اشراق فیض عام او آن روز آغـوش پـدر شـد بسـتـر آرام او این اصل مصباح الهدی، مشکات علم و نور شد از اشتیاق وصل او موسی کلیم طور شد ای بتشکنتر از خلیل! ای یار موسای کلیم ای سینهات طور سنین، ای صاحب قلب سلیم آن کس که خیزد آفتاب از آستان او تویی در آفـرینش نکـتۀ باریکتر از مو تویی این پنـجۀ مشکلگـشا رفع گـرفتاری کند از خواب غفلت خلق را دعوت به بیداری کند تا صحبت از این پارۀ جان پیمبر میشود دنیای ما با عشق او دنیای دیگر میشود گاهی قدم در وادی صبر و توکل میزنم خارم ولی دست طلب بر دامن گُل میزنم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بِــاذنِ الله احــوالــم خــدایـیسـت دلم از لطفِ زهـرا هَل اَتاییست دوباره کـوثـری شد جـان و دلهـا رئوف آمد، کرامتها رضاییست نــیـازِ آفــریـنـش بـرطــرف شـد بـیا سـائـل که هـنگـام گـداییست به نجـمـه میدهد مـژده، فـرشـته قـدوم مـاه پـاره، مصطـفـاییست نه تـنها شـیعـه میخواند عـلی را علی موسیالرضا هم مرتضاییست فـدای پـنـجـمـیـن فـرزنـدِ اربـاب که حتی مشهدش هم کربلاییست بخوانند اهلِ دل، از دل رضا را که سلـطان سریـرِ ارتـضاییست رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش خـدا را دل چـه آسـان میشـناسد که از شـاه خـراسـان میشـنـاسد نه من از جان رضا را میشناسم رضا جان را، حسین جان میشناسد امـامِ صاحـبُ الـتـفـسـیـرِ خود را هــمـه آیــات قــرآن مـیشـنـاسـد نه دیروز و نه امروز و نه فـردا رضـا را کـلِّ دوران مـیشـنـاسد ز عُـلیا تا به سُـفـلی خِـطّۀ اوست رضا را عرش رحمان میشناسد ز فَوقَ الارض تا تَحتَ الثَّری نیز ولی را اِنـس تا جـان میشـنـاسد امــامِ خــویـش را قــلــبِ مــؤیَّـد ز ابـر و بـاد و بـاران میشـناسد رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش شـده وِردِ مــلائـک ذکـرِ نـامـش رسـد از عــالــم و آدم ســلامـش خــدا حـبِّ ولایـش را بـه مـا داد خـوشا آنکـه رضـا بـاشد امامـش حـدیثِ سلـسـله، تـطهـیرِ دلهاست و یک جمله است، مضمونِ کلامش گِره خورده است توحید و ولایت هـمان تکـمـیلِ دین باشد مقـامش غـدیـر از لطـف او بر ما رسـیده خـدا را شکر، زین لطفِ تمامش عـــلــیِّ ســـوم زهـــراسـت آقـــا شهـیـرِ شـاه مـردان اسـت نـامش چنان جدِّ کریمش سفـرهدار است نِــشـیـنـد در کـنــارِ او غــلامـش رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات میدانـد رضـایش فـلک با دورِ چـشـمـانـش بگـردد تـمـام چــرخ حـیـرانـش بـگــردد همه هـفـت آسـمان زیـرِ نـفـوذش زمین در تحـت فرمـانش بگـردد تـمام عـمـر، کارش میـزبانیست خوشا عمری که مهمانش بگردد بگو حُجّاج را، حَجّی است مقبول که حـاجـی دورِ ایـوانـش بگـردد غـنیهـا گِـردِ کـعـبه در طـوافـند گـدا هـم دورِ سـلـطـانـش بگـردد هــمـه قــربـانـیِ کـوی مــنــایـش که مسـلـخ نیـز قـربـانش بـگـردد به دربـارش همه عـنوان بگـیرند گـدا دنـبـال سـلــطــانـش بـگـردد رضا آمـد، خـدا خـوانَـد رضایش که او بِـالـذّات مـیدانـد رضـایش بیا ای دردمـنـد، آقـا طـبیب است رضا حتی به پیغمبر حبیب است امیدِ حـضرت مـوسی بن جعـفـر شبیه جدِّ مظلـومش غـریب است چه مـظـلـومانه او مـسـموم گردد گریزِ روضهاش، یَابنَ الشبیب است بـیـاد کـربـلا روز و شبِ اوسـت غمین از روضۀ شَیبُ الخضیب است هماره پـلکهایش زخـم از اشک قـریـنِ گـریـۀ خَـدُّالـتـریـب اسـت تـمـام عـمـر، ذکـرش واحـسـیـنـا شهـیـد داغِ اَبـدانُ الـسَّـلـیب اسـت بــرای عـــمـۀ مـضـروبـۀ خــود دعایش تا فرج، صبر و شکیب است رضا آمد، خـدا خـوانَـد رضـایش که او بِالـذّات مـیدانـد رضـایـش
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
فصل غـم و درد به پایان رسید جـان به تن عـالـم امکـان رسید عـرش به پـابـوسیِ طـوس آمده خـیل رُسُـل مدیحه خـوانی کنند پیـر و جـوان دستفـشانی کـنند تا همه بـدمـست تر از هم شوند آی؛ جـگـرگـوشۀ طاهـا، رضـا رئـوف خــانـدانِ زهـرا، رضـا ما هـمـه جا تـحـت پـنـاه تـوأیـم غیر تو در دهر مُرادی که نیست اَباالحَسن، اَباالجـوَادی که نیست بقیع هر چه ساکت و خلوت است اَمر، به فرمان خدا دست توست دردی اگر هست دوا دست توست «عِنْـدَ تَطایِـرِ الکُـتُـب» در جـزا مـایـۀ دلـگـرمی ما کـیـست؟ تو شخصِ مُعین الضُّعَفا کیست؟ تو وصف تو را همین که بشنیده است اشـارهات معجـزهها کرده است سنگِ مرا کـوهِ طلا کرده است نقش و نگار پرده چون شیر شد سر به کف پات کشیدن خوش است طعم طعام تو چشیدن خوش است با سَـنـَدِ خـود از خُـدا گـفـتـهای غـمزۀ تو« کُـنْ فَـیَکُونْ» میکند فـال مرا پُـر از شُـگُـون میکند تـا به سـویت راهـنـمـایـی شَـوَم مـحـل بده این هـمه اِصـرار را پَـر بـده ایـن مُـرغ گـرفـتـار را « آمـدم ای شــاه پـنـاهــم بـده » به « اَقْـرَحَ جُـفـونَـنـا» یت قـسـم به « اَسْـبَـلَ دُمـوعَـنـا » یت قـسـم عـنایـتی به سـائـل خـویـش کـن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
به نام نـامیِ سلطان که در جلـوس آمد نماز عشق بخوان، قـبله گاه طوس آمد دعای نور بخوان، شمسِ وَالشموس آمد بهـارِ مـونـسِ جـان، هـمدم نـفـوس آمد دوبـاره پــارۀ قـلـب رســول پـیـدا شـد عـزیز فـاطـمه، إبن البـتـول پـیـدا شـد بگو به موسیِ عمران ز موسیِ جعفر کلیم خواهی اگر، کن به بیت وحی نظر بـیـا به دیـدن نـور دو چـشـم پـیـغـمـبر ببـین چگـونه کـند از خدا سخن یکسر زبـان گـشود و فـرمـود با صدای رسا أنـابنُ مـکـه، أنابـنُ مـدیـنـه، نـام رضا بــنــام نــامـیِ الله شــد گــواهِ صـریـح أذان عـشق سُـراید به نغـمه های ملـیح شهادتـین بگـوید چه با وقـار و فصیح علیست وِرد زبانش، محمد است مدیح همینکه صوت رسایش به حمد رافع شد ز نور فاطمه نوری به عرش ساطع شد چه با صفاست در آغوش گرم بابایش نـشـسته نجـمه به لبخـند، در تماشایش فـرشـته مـوج زنـد گِـرد قـدّ و بـالایش تـمام اهـل حـرم نیـز مـحـو سـیـمـایش ز روی اوست که بوسه مُدام میگیرند همه به نوبت از آن لعل، کام میگیرند مدیـنه خانه به خانه رضا رضا گویند سخـن ز زادۀ موسای مصطـفی گویند ز فرط شوق، همه مدح مرتضا گویند ز نـسـل پـنجـمِ سلـطان کـربـلا گـویند تمام شهر، چراغان ز مقـدم سبز است دوباره سر درِ هر خانه پرچم سبز است چه آشـناست ولیـعـهـدِ حـضرت کاظم خداست بانیِ این فـتح و نصرت کاظم رضـاسـت آیـنـه دار حـقـیـقـت کــاظـم همانکه پارۀ قلب است و مُهجت کاظم امام هشتم و محـبوب سرمد آمده است بـدان کـه عـالـم آل مـحـمـد آمـده است بـنـای دیـن خـدا را رضــا کـنـد احـیـا سـتون ارض و سما را رضا کند احیا به عـلـم و حلـم، ولا را رضا کند احیا مسـیر کـرب و بلا را رضا کـند احـیا به غمزه کاخ ستم را رضا کند ویران چو پـای خویش رساند به خِـطّۀ ایران حریم قـبـلۀ هـفـتم به خاک ایران است سریر حجت هشتم در این خراسان است خوشم که خیر و صلاحم بدست سلطان است پناه شاه و گدا چیست، کنج ایوان است مسیـر گم نشود، کعـبۀ هدف اینجاست مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف اینجاست به آسمانِ حریمش چه جای خورشید است خدا به قلب رضا نور وحی تابید است همان امام که بِالقوّه شرط توحید است حدیث سلـسله بر این کـلام تأتـید است خـوشـا بحـال قـدمگـاهِ شهر نیـشـابور که شد امام رضـا مـاه شهـر نـیـشابور چـقـدر عـشـق بـنـام رضـا خــدا دارد چـقـدر گـفـتـنِ ذکـرِ رضـا صـفـا دارد چــقــدر نــام امــام رئـــوف جــا دارد چـقـدر حـضرت سلـطـان ما گدا دارد کجـاست آنکه گـدایی کـند ز دربـارش أبا لجـواد به جـود و سـخـا خـریـدارش گِره به کارت اگر هست، یار ما اینجاست بگو به اهل جهان حجّت خدا اینجاست بیا به کشور ما، مشهد الرضا اینجاست پنـاهـگـاه غـریـبـانِ مـبـتـلا ایـنجـاست در این حـرم دل نـالان قـرار میگیرد غـریب دسـت غـریب دیـار میگـیـرد بگو به اهل یمن کشتی نجات رضاست بگو به غزّه که حلّال مشکلات رضاست بگو به سوریه که، علت حیات رضاست بگو به اهل مـیانـمار آشنات رضاست سلام بر تو کسِ بیکسان، امام رئوف سـلام بر تو امام جـوان، امـام رئـوف
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مدینه غـرق هـیاهو؛ مدینه غرق خبر خبر خبر که رسـیده دوباره فوق بشر رسیده قـبلۀ خـورشـید و قـبله گاه قـمر رسیده حضرت باران در این خجسته سحر خبر خبر که بهار عطای ذوالمنن است شب تـولد سلطان دین ابوالحسن است بهشت میوزد امشب ز خاک کوی رضا ملائکـنـد یکـایک به گـرد روی رضا زدند خـیل فرشته می از سبـوی رضا جهان معطر و خوشبو شده ز بوی رضا چه نازنین پسری روی دامن موساست که او مسیح مسیحای حضرت عیساست به شوق مشهد او بیـقـرارم از این راه به روی لب همه دم ذکر یارم از این راه سر از بهشت رضا بر ندارم از این راه به سینه دست ادب میگذارم از این راه سـلام میدهـم و مـیشـوم مـسـافـر او به اشک دیـده بـگـویـم که ضامن آهو تو کیستی که جهان پُر شد از عنایت تو که هست شـرط قـبولی دین ولایت تو چنان گـرفـته جهان را تب کرامت تو نـشـسـته بر دل فـیـروزهها محـبت تو تویی که کعبه به دور سر تو میگردد به شـوق دور سـر مادر تـو میگـردد در این هوای کرامت کرامت تو خوش است خدا گواست که ما را زیارت تو خوش است بر این مسافر خسته عنایت تو خوش است دل رمیدۀ ما را ضمانت تو خوش است بـیـا بیـا و کـرم کن که اربـعـین بروم من از نجف به دم یا رضا رضا به حرم اگر چه روسـیهم دلخوشم تو را دارم دلـی به شـوق حـریـم تـو مـبـتـلا دارم غـریـبـهام که فـقـط چون تو آشنا دارم که با تو من نجف و با تو کـربلا دارم تویی همان که حریمت پناه زائرهاست همان که مشهد تو کعـبۀ مسافـرهاست تو ضـامـنـی و دلـم شـد به راه آهـوها تــویـی نـفــس نـفــس و آه آه آهــوهــا نـوشـتـه در صـفـحـات نـگــاه آهـوهـا تـو آمـدی و شـدی جـان پـنـاه آهــوهـا تو ای جـمـال خـدا و عـلی مـیانۀ قاب دل رمـیـدۀ مـا را چـو آهـوان دریـاب
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
قسم به دیـدۀ یعـقـوب و بوی پیـرهـنی قسم به شوق اویس و به جذبهای یمنی که ایـسـتاده بـمـیـرم به احـتـرام عـلـی فقـط علیست که باید خود انتخاب کند مـرا بـنـا کـنـد او یا مـرا خـراب کـنـد علیست نعرۀ طـوفـانیام خدا را شُکر مرا کـشـانـد قـراری هـزار شُـکـر آقـا مرا رسـانـد قـطـاری هـزار شُـکـر آقا رسـیـدهام بـتـکـانی مرا زِ غـیـرِ رضا در این شلوغیِ زائر یک آشنا کافیست در این هجومِ ملائک همین دعا کافیست کـه الـسـلامُ عـلـی: یـابـنَ فـاطـمـه آقـا مـیـانِ آیـنـهکـاری و شـمـسـه کاریها مـیـان این هـمـه خـادم مـیـان زاریها میان ایـنهـمـه گـیـرم که آخـری بـاشـم اگـر نـبـود درِ ایـن حــرم پــنـاه نـبـود برای شـانـۀ ما هـیـچ تـکـیـهگـاه نـبـود هزار شُکر که مشهد هوای ما را داشت رسـیـدهام بـرسـانـی مـرا بـه مـیـقـاتت مــرا بِـبَـر مـلـکـوتـت بِـبَـر مـلاقـاتـت پَرَستشی که مدام است خدا پرستیِ ماست شبیکه اهلِ حرم شد دلم در آن شبِ سرد شبیکه از روی ویلچر بلند شد آن مرد به گریه گفت پـدر نامِ مـادرش بُردی؟ شبـی که بـاز بـرای گـدایـی آمـده بـود دوبـاره پیـش تو آن روستایی آمده بود رسیـد و گـفت که سر زیر دِین آوردم اگر زِ گرمیِ ما دشتِ سیستان گرم است اگر خلیج و خزر یا که سیرجان گرم است چه غم که سید ما سیدی خراسانیست بگو به بانگِ مگس این عقابِ الوند است که این دیـار پُـر از قـلـۀ دمـاوند است بگـو به دشمنِ ایران مـکـن خیالِ دگر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
امشب به روی مـأذنـه نـقّـاره میزنم چـشـمه شـدم بـرای تو فـوّاره میزنم از سـمـت نــور، رایـحــۀ یــار آمــده غوغای عاشقیست به میدان رزم عشق به به از این صلابت و این عزم و جزم عشق مستی زِ حد فـراتر و باقی ست بادهها پُر از صدای شُرب شراب است جادهها شـاهـیـم اگـر، گـدای درِ آل حـیـدریـم دلـدادگـان خـواهـر و مـست بـرادریم وقـتـی نـگـاه ماه به گـهـوارهات فـتاد از شرم طرح چهرۀ تو پای پس نهاد خورشید از نقـاب افق جـلـوه گر شده این فجر صادق است، کمال سحر شده نـور رضا رسید، مـسـیحا درست شد دارالـشـفـا زدنـد، مــداوا درسـت شـد وقـتـی نـگـاه مـیکـنـم از راه دورتـر چشمم به گنبد تو شود جفت و جورتر هر زائری برای زیـارت رسیدهاست اول هزار مـرتـبـه منّت کـشـیـدهاست هرگاه در هیاهوی حاجت دعا گرفت فـریـاد میزدنـد مـریضی شـفا گرفت فصل الخطابِ صحبتِ با یار کربلاست تـنـهـا نـشـانـۀ دل بـیـدار کـربـلاسـت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
گـفـتیم رضا تا که بخـوانیم خـدا را گـفـتـیـم رضـا تا بـشـناسـیـم وِلا را گـفـتـیم رضـا تا بنـمـائـیم عـطـا را گـفـتـیم رضا تا که بیـابـیم رضا را عـنـوانِ رضــا جــمـلـۀ اســمـای الـهـی آمـد بـه جـهـان آیـت عــظــمـای الــهـی تـابـیـد به دل پَـرتـوِ تـمـثـال محـمـد سر زد ز جنان جـلوۀ إجـلال محمد آن آرزوی حـیـدر و آمــال مـحـمـد آن عـالــمِ فــریــاد رسِ آل مـحــمـد لاحـَول بخـوانـیـد کـه عـشـقِ هـمـه آمـد إســپــنـد بــیـاریـد، گــلِ فــاطــمــه آمــد ما شیـعـۀ آنـیم که رُجـحان نپـذیـرد آن وجهِ خـداونـد که پایـان نـپـذیـرد آن نورٌ علی نور که نِیـران نپذیرید آن قامتِ چون سَرو که طوفان نپذیرید خورشیدِ جنان، ماهِ جهان، نجمِ خراسان آقـای فَـلـک، روحِ مَـلک، جـانِ محـبّـان آن ماهِ فَلک فَر که بجز عبدِ خدا نیست آن شاهِ دو عالم که بجز فکرِ گدا نیست بخل و حسَد و کبر در أخلاقِ رضا نیست حرص و طمع و آز مرامِ صُلحا نیست جود و کرم و خـیر زنَـد بوسه به دستش اوصافِ الـهـی هـمگـی والـه و مَـستـش محـتاج به آن دستِ کریـماند خلایق وابـسته به آن لطفِ قـدیـماند خلایق دلبـسـته به آن قـلب سـلیـماند خلایق ریزهخـورِ احسانِ حـریـماند خلایق مـائـیـم و غـلامـیِ تـو ای حـضرتِ والا نـوکـر شـده نـامـیِ تو ای حـضرتِ والا وَالله غـلامـیِ تو، زیـبـَـنـدگیِ ماست دلـدادگیِ راهِ تو رزمـنـدگیِ مـاست راضی به رضای تو شدن بندگی ماست در اصل به سبکِ تو شدن زندگی ماست هر زلف، گِره خورد به زلفِ تو قشنگ است دامان تو را هرکه تو خواهیش،به چنگ است ای معـنیِ توحـید وَ ای هستیِ داور ای قـبلۀ حاجات وَ ای جان پـیـمـبر چون مادرِ خود فاطمهای سورۀ کوثر خصمِ تو چنان خصمِ علی، ناقص و أبتر در خـانۀ خود هم نـشدی دور ز محـنـت فـامـیـلِ بَد و حرفِ بَد و کـیـنه و تهـمت تـهـدید شدی با ستـمِ چهـره شناسان تبعید شدی از حرمِ خویش، چه آسان أحبابِ تو أصحابِ تو زین غصّه هَراسان آنروز خدا خواست بیایی به خراسان چـون فـاطـمـه، ای در رهِ اسـلام هـزینه یک بِضعه به ایران شد و یک بِضعه مدینه با هجرتِ تو قافـله ایجاد شد آنرور ایران به قدومت همه آباد شد آنرور این مملکت از بردگی آزاد شد آنرور بر دشمنت این خِطّه چو مرصاد شد آنرور پـاداشِ قـدوم تو و مـعـصومه در ایـران خـونهای زمین ریخـته از جـسم دلیـران تـا قــدر بـدانـیـم کـرامـات شـمـا را تـوصیف نـمـائـیم عـنـایـات شما را خود فَـرض بدانیم زیـارات شما را تا زنـده بـداریـم مـنـاجـات شـمـا را آنجا که ملائک همه در گـفت و شـنـودند آنجـا که شهـیـدانِ حـرم غـرقِ شـهـودنـد یک گوشه مناجات، مناجاتِ حسین است یک توشه ملاقات، ملاقاتِ حسین است یک درسِ مواسات، مواساتِ حسین است بر أهلِ مناجات، مباهاتِ حسین است تا دیدۀ گریانِ تو بر شِیبِ خـضیب است پس روضۀ رضوانِ تو با ابنِ شبیب است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مثل میکائیل که امشب غزل خوان میشود شـاعـر دربـار تـو دارد فـراوان میشـود گوشۀ چشم پُر از مهر تو سعدی پرور است شاعر تو صاحب چندین "گلستان" میشود ریسهای از ماه و خورشید و ستاره میکشم باز هم سر تا سر مشهـد چـراغان میشود در شب مـیـلاد تو هـمـواره بـاید شاد بود هرکسی که غیر از این باشد پشیمان میشود هرکه باشد ریزه خوار سفرهات در عمر خویش مور هم باشد اگر روزی سلیمان میشود نه فقط حِصن حَصینی اصل دین داری تویی هرکسی با شرط عشق تو مسلمان میشود بسکه هر بیسرپناهی را ضمانت کردهای هر که میآید حرم آهـوی حـیران میشود باغ جنت بعد از این چنگی نخواهد زد به دل وعده گاه عاشقانت "باغ رضوان" میشود میدرخشد مرقدت در نقشۀ این مرز و بوم گـنبدت خـورشید عالم تاب ایران میشود بعد از این شعر ترم دنبال بار معنوی ست یا به قـول شاعرانت کار کار مثنوی ست روشـنـی بـخـش دل هـر عـاشـق آگـاه تو بـعــد زهــرا پــارۀ قـلـب رســول الله تـو تو هـمانی که عـلـی گونه امـامت میکنی با عدالت بر همه عـالـم حکـومت میکنی حضرت جبرییل از روز ازل مأنوس توست عـالـم آل محـمـد تا ابـد مخصوص توست تو همانی که به روح مُردهام جان میدهی با دعایت مـژدۀ یک فصل باران میدهی تو همانی که دو عالم را به نامت کردهاند یک جهان شیخ بهایی را غلامت کردهاند هر نـگـاه نافـذت چـنـدین ولی می پـرورد خاک کویت یاعلی! "سیدعلی" می پرورد تشنه گان را قطرهای از آب دریا کافی است مجـتهدی های دربار تو ما را کـافی است بـا دم گـرم تـو هـر دردی مـداوا میشـود کـور میآید به پـابـوسی ت بـیـنـا میشود تــو امـیــد آخــرم بـیـن اطــبّــایـی رضــا تو مـسیح هـفـتمی از نسل زهـرایی رضا دور تا دور مزارت بی گمان بیت الهدی ست این حرم تنها حرم نه بلکه یک دارالشفاست نه فقط سنگ صبور هر پریشان میشوی تا ابـد ای مهـربان حـج فـقـیران میشوی هر کسی شد زائـر کویت خـدایی میشود بی بـرو برگرد روزی کـربـلایی میشود صحن جامع؛ جامعه، با ذِکرُکُم قلبم شکست نه فقط قلبم که در این بین، قالب هم شکست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
دلـمُـردۀ مَحـضیم به ما جان برسانید مـا را به حَـرمـخٰانۀ جـانـان برسانید مائـیم و غـم هجر و تمنّـای وصالـش ایـن دلـهُـره را زود به پایان برسانید ما را که فـقـیریم و یتـیمـیم و اسیریم تا کـویِ کَرمـخٰـانۀ سُـلـطان برسانـید تا اوست ولیْ نعمتِ ما، تک تک ما را هر وعده سرِ سُـفـرۀ احسان برسانید از لوح و قلم، وحی بگیرید به نامش در مِدْحَت او سوره به قرآن برسانید تـا پـردهای از معـجـزۀ شاه بخـوانـیم مضـمون ز سراپردۀ شیران برسانید بر دامـنــۀ پـنـجـــره فــولاد بـبـنـدیـد یک رشته که یک شهر به درمان برسانید پس در خور شأنیّت بالایِ ضریحش صد دسته گُل از روضۀ رضوان برسانید ای مردم مُسـتأصَل و درمانـدۀ عـالم خـود را به دلِ مـشهدِ ایـران برسانید از جانـب ما هـم شبِ میلاد، سـلامی بر محـضـرِ آقـایِ خُـراسان برسانـید تا چشم رضـا را به تأسّـی بنـشیـنـیم بـاید که به مـا دیـدۀ گـریـان برسانید مَرزوقِ رضائیم و توقّع، همه این است از اشک به ما رزقِ فراوان برسانید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
به گـفتههای موثـق روایت است اینجا نفس کشیدنمان هم عبادت است اینجا بیا به مجلس شمس الشموس و نیت کن که بـودن تو یقـیـناً زیارت است اینجا بیار حاجت خود را که وقت باران است که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
تشنه سیراب شود از نم باران، خوب است در گذرگاه سحر، زلف پریشان خوب است حالمان در حرمت خسرو خوبان، خوب است پشت درهای حرم منتظر نان، خوب است سایـۀ لـطف شما از سرمـان کـم نشود گردنم هیچ کجا جز حرمت خـم نشود نیست بودم که به دستور تو ایجاد شدم مـن اسیـرم که به دستـان تو آزاد شدم غصهها رفت ز یادم همه، دلشاد شدم بـا نگـاهـت بـه خـودم آمـدم آبـاد شـدم اثر وضعـی چـشمـان تو غـوغـا کرده قطره را در وسط صحن تو دریا کرده شاد هستم که دوباره شب میلاد شماست دست بر سينه گذاريد كه هنگام دعاست جای جای حرمت مأمن هر شاه و گداست به دلـم آمده آقا که حـریمت دل ماست دل ميان حرمت رنگ و جلا میگيرد مس جان میدهد و شمش طلا میگيرد مست و هوشیار، برای تو چه فرقی دارد خواب و بیدار، برای تو چه فرقی دارد شخص بیمار، برای تو چه فرقی دارد و گـنهکار، بـرای تو چه فـرقـی دارد هرکه آمد حرمت از کرمت خواهی داد جا به ما از کرمت در حرمت خواهی داد هرکه آید به حرم دست تهی رد نشود سایـهات کـم ز سـر آنکـه نـیـاید نشود راهی صحن و سرایت که مردد نشود دل هرکس به تو نزدیک شد اسود نشود دولت عـشـقی و در عـشق خـدایی آقا واقـعـاً درخـور مـعـنـای رضـایـی آقا کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت شیعه شد یکنفر، از دین مسیحا برگشت مُرده در صحن گوهرشاد به دنیا برگشت من به قربان تو و معجزههای حرمت زنده کرده ست مرا فکر دم و بازدمت تو میان دل هر غـمزدهای جان هستی تو چراغ شب تاریک خراسان هستی همه چون نوکر دربار و تو سلطان هستی الگـوی رهـبری کـشور ایـران هستی از ازل در دل او لطف شما بیحد شد رهـبرم با نظـرت اهل خود مشهد شد شعر چشمان تو دیوان غـزل را آورد مــژدۀ آمــدنـت ابــر عــسـل را آورد سوی مشهد بخـدا لات محـل را آورد و خـدا حی عـلی خیر العـمـل را آورد آمـدم بــاز پـنــاهـم بـده آقـای رئــوف شده یک بار تو راهم بده آقای رئوف سالـیانیست که با اسم رضایت، بـندم به هـمـین حالت دربـنـد، رضایـتـمندم شکر حق در شب میلاد شما خُـرسندم گـوشه باب جـوادت گـرهای مـیبـنـدم مرغ باغ رضویم که بهـشـتم آنجاست مسجد و کعبه و محراب و کنشتم آنجاست آهــوانـه بـه هــوای حــرمـت آمــدهام زیـر بــاران عـجـیـب کـرمـت آمـدهام بـه امــیــد کــرم دم بـه دمـت آمـــدهام خـاک راهـم که به زیـر قـدمت آمدهام وقت آن است که با روضه منوّر گردم بـا دم یـابن شبـیـب تو مـعـطـر گـردم مطب لـطف تو را دیـدم و بیـمار شدم واقـعـاً در حـرمت بود که بـیـدار شدم دعبلت گشتم و از لطف تو هوشیار شدم من به امیـد عـطـای تو گـنـه کار شدم همهام نذر تو ای شافع عـالی درجات جهت زود رسیدن به خراسان صلوت چَه چَه چلچله و شانه بسر وصف شماست و درخشندگی شمس و قمر وصف شماست بضعة منّی پیغمبر، در صف شماست هَا عَلیٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر وصف شماست همه جا وصف شما هست ولی کن محدود مادرت روز ازل شعر برای تو سرود پـسر ارشـد مـوسی! یـد مـوسی داری سـایـهای روی سـر مـردم دنـیـا داری مثل زهرا و عـلی در دل ما جا داری آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری هیبـتت حیدری و عصمت تو زهرایی کـوری چـشـم حـسـودان، چقـدر آقایی بارها در حـرمت عـقـده گـشایی کردم تو شـدی شـاه بـرای تو گـدایـی کـردم و دم پـنـجـره فــولاد دعــایــی کــردم با دعـا در دل آقـام چـه جــایـی کـردم در حرم، حاجت من گشته روا بسم الله هر که دارد هـوس کرب و بلا بسم الله واقـعـاً ذات حسیـنی شما معـلـوم است خواهرت مثل عقیله چقدر معصوم است کربلا زینب و، قم، فاطمۀ معصومه ست زینبت بود، که عاشق شدنش محکوم است وقت آن است گریزی زنم از عشق به عشق ذکر لا یوم کیومک ز دو بانوی دمشق نام اربـاب گـذر واژۀ بین الـملـلیست مادح مجلس اصلیش خداوند جلیست حال با اینکه همه مزه لبها عسلیست نمک مجلس ما نام حسین ابنعلیست کمتر از چند دهه مانده بگوئـیم حسین تن بیرأس تو جامانده، بگوییم: حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
کـسی که دلـی مسـتِ جـانـان ندارد به جانان قسم میخورم جـان ندارد کـمالم تـویی بیتو نُقـصانِ مَحـضَم چـونـان داستـانـی که پـایـان نـدارد چه آرامشــی مـیدمی بـر وجـودم! که دریـای دل، مـیلِ طـوفـان ندارد حَـیات و مَـمات مـنی، شـک ندارم که این زنـدگی بیتـو اِمکـان ندارد بـه آبـادیِ وادیِ عــشــق ســوگــنـد جـهـانَـم بــدونِ تـو، سـامـان نـدارد مُسلـمان نـمیدانَـمـش مُـسـلـمـی را که بر عـشـق پـاک تو ایـمـان ندارد نـیـاورده شُـکـری بجـا بـنـدهای که به الطـاف بسیــارت، اِذعـان ندارد شِفاچیست غیر از مریض تو بودن؟ مـریـضت نـیـازی به درمـان ندارد خسارت به من خورد از عشق اغیار بنازم به عشـقت که خُـسران ندارد دلــم جـز تـمــنّـای وصـل مُــدامـت تـمـنّــایـی از حَـیّ سُـبــحـان نـدارد چه بهتر چه بهـتر جدا گردد از تن سـری کـه هـوای خـراســان نـدارد غلط گفته آن کس گـفته ست هرگز رَعـیّت، عـلاقــه به سُـلطـان ندارد که در کشورِ عشقِ سلطان، رعیّت پـنـاهـی به جُـز کُـنـج ایـوان نـدارد الـهـی بـه قـربان نـامت که ذکـرش کَــم از لــذّت خــتــمِ قُــرآن نــدارد ز بس سفره داری و مهمان نوازی فــقــیـرِ حــرم، غــصّـۀ نـان نـدارد شـبـیـه مـزارِ تـو در چـارفـصـلـش حــریــمـی گــدایِ فـــراوان نــدارد سـحـرهـای دلچـسبِ کـویِ تو دارد صفـایـی که صـبـحِ گـلـستان نـدارد گرفـته ست فـیروزه از خاک پایت جـلایـی کـه لـعـل بَـدَخـشـان نـدارد شـده مـحـوِ بـالایِ گُـلـدسـتـههـایـت اگـر زائـرت، چـشـم گـریان نـدارد تـو سـرچـشـمۀ نـوری و آسـتـانـت شبـی نیـست که نـور بــاران ندارد مرا کلبِ کهفِ خودت کن، که دیدم وفـایـی که سگ دارد انسـان ندارد اباصـلْت در خـانـهات یـافت شـأنی که در اوج حشمت، سلـیـمان ندارد جهان مجاز و حـقـیـقـت به جـز تو رضـایِ خــدا، کــارگــردان نـدارد سُخن یک کلام است آن هم همین است که این زنـدگی بیتـو امکـان ندارد دَمِ صحــنِ تو حال من معـنوی شد غـزل شد قـصیده سپس مثـنوی شد کـبوتـرصفت پَـر کـشیـدم به مشهـد عجب وقت خوبی رسیدم به مشهـد که در شهر قم کردهام، وعـده با تو که باشم شبی را به ذی القعده با تو صــدایِ گـدایت بـلـنـد است بـشـنـو و این آه یک مـسـتـمـنـد است بشنو نـیـازی به عـشـق مَـجـازی نــدارم من اصـلاً به جـز تو نیـازی نـدارم رفـیـقِ فـقــیـرانِ عـالــم، نـگــاهـی به سوزم به اشکم به حالم، نگـاهی به من که خـرابِ خـرابـم نـگـاهـی نگـاهـی که مـستی کـنم گـاه گـاهی بــه دامت گــرفـتــاری آزاد بــاشـم فـقـط جــلدِ صحــنِ گُـهـرشاد بـاشم أغــثـنـی! مُــرادم بـده، ای مُـــرادم که السّـاعـه، نـزدیکِ بابُ الجـوادم کمک کن که تصمیم قـاطع بگـیـرم و بـا دیـدنِ صحــن جـامع، بگـیـرم دمی را که در وصف تو گفته جامی بـخـوانـم تو را با همین لحن عامی ســلامٌ عــلـیٰ آل طـاهــا و یـاسـیـن ســلامٌ عــلـیٰ آل خـیــر الـنـبــیـیـن ســلامٌ عــلـیٰ روضـةٍ حَــلّ فـیــهـا امـامٌ یُـبـاهـی بِـهِ الــمُـلْـکُ والـدّیـن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
شکر خـدا که باز طبـیب آفـریـدهاند یک نـام آشـنـای غـریب آفـریـدهاند تنها فقط به خاطر فردوس مشهد است آری اگر که حکمت سیب آفریدهاند دیدم فـرشتهای به در خُـلـد می نوشت تو آمدی و شعـر ولایت قصیـده شد تو آمدی و باز به ما جان دمیده شد قـلبـم بـدون عـشق شما میشـود فـلـج
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
مـاه را در شب هجـران برسانید فـقط مـژدهای در دل طوفـان برسانـید فـقط به کویری که ندیده است به خود برگ و بری خـبـر از بـارش بـاران بـرسانـید فـقط من همان گـمشدهام، راه بلـدهـا من را بـه در خـانـه جـانـان بـرسانـیـد فــقـط همه درهای جهان را به روی ما بستند دست ما را به خـراسان برسانـید فقط گر حـرم قسمت ما نیـست سلام ما را به عـزیـز دل ایـران بـرسـانـیـد فـقـط شب عید است و خراسان چه قیامت شده است مرغ دل باز هوایی زیارت شده است چـاره آخـر ما پـنـجـره فــولاد رضــا میکـند معـجـزهها پـنجره فولاد رضا گفت تا زائر دلسوخـتهای: جان جـواد هـمـه را داد شـفـا پنجـره فـولاد رضا ملجأ خوب و بد مردم ایران اینجاست دردهـا کـرده دوا پـنجـره فـولاد رضا آی شش گوشه ندیـده نشو مـأیـوس بیا میدهـد کرب و بلا پنجره فولاد رضا به تـلافـیِّ مـسلـمان شدن سلـمـان بود که به ما داد خـدا، پنجـره فولاد رضا پشت این پنجرهها معجزه ناممکن نیست شک ندارم که تمام گرهها واشدنی ست کرده وابسته مرا حال و هوای حرمت خیر دیدم به خدا از همه جای حرمت روز و شب اهل یقین دور سرت میگردند هـمه صاحب نـفـسانـند گـدای حـرمت بهترین ثانیهها با تو رقم خواهد خورد بهـترین خاطرهها خاطرههای حرمت حـال آدم وسـط صحـن تـو جـا میآیـد به خدا مست کننده است هوای حرمت بطلب بـاز من بیسـر و پـا را سلطان شده بـدجـور دلـم تـنگ برای حـرمت حرمت تکیه گه من شده از کل وجود به ضریحت برسان دست مرا زود به زود شکـر لله که شـدم نــوکـر خـانـه زادت گـشتـه آرام هـمـیـشه دل من بـا یـادت تـو پـنـاه مـنـی و نـسـل مـن و اجـدادم من گـرفـتـار تو و نسل تو و اجـدادت به تو هر روز سلامی ندهـم میمـیرم من اگر خوب اگر بد به تو کردم عادت در میـان هـمه دلـبـاخـتگـانت مشهـور به شب معجزهها گـشته شب میـلادت مسجد و میکده دادند به هم دست به دست در دل صحـن پُـر آوازۀ گوهـرشادت جـمع شد در حـرم تو هـمه زیـبایی ها هیچ جا بیـن جهـان نیست شبـیه اینجا زائر تو به جهان رغبتش از یادش رفت زنـدگی و هـمۀ لـذتش از یـادش رفت هر که آرامش اطراف ضریحت را دید به خدا آرزوی جـنّـتش از یادش رفت سائـلی آمـده بود از تو بگـیـرد حاجت تا سلامی به تو داد حاجتش از یادش رفت درِ این خانه نداری است که قیمت دارد بُرد کرد آنکه همه ثروتش از یادش رفت هرکه شد چشم به راه تو شب اول قبر به خدا زیر لحد وحشتش از یادش رفت خیره شده چشم همه، نعمت ازین بهتر چیست ترسی از مرگ میان دل زوّارت نیست غم فـراوان شده و میکـده لازم شدهایم حضرت عشق ببخـشید مزاحم شدهایم ما به تو رو نـزده حـاجت ما را دادی سر این سفـره فـراوان مُتـنعّـم شـدهایم زندگـانی به خـدا طعـم دگر گیرد اگر بنـویـسند به دربـار تـو خـادم شـدهایـم هـمگـی در طلـب رزق محـرم امشب جلوی پنجره فـولاد تو مُحـرِم شـدهایم اربعین پیش حسین ضامن ما باش آقا غم فراوان شده و میکـده لازم شدهایم اربعـین خـانه دل ها همه نا آرام است اربعین هر که زیارت نرود ناکام است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
بهـار آمـد و بـر روی گـل تـبـسّم كرد شـكـوه وا شدن غنچـه را تـجـسّم كرد بهـار دیـد كه شمـشادها جـوانـه زدنـد شكـوفههای جـوان را نثار مـردم كرد ز سمت مشرق دلها شنید بوی بهشت بهار مست شد و راه بـاغ را گـم كرد پس از طواف حرم یا محول الأحوال بـهـار بـا نـفـس عـاشقـان تـفاهـم كـرد بهـار نیت مـعـراج داشت وقت نـمـاز بـه خـاك مــقــدم زوّار او تـیـمـم كـرد در آسـتـان رضــا «إنّــمـا یـریـد الله» كریمهای است كه روحالأمین ترنم كرد زلال اشك اگـر گـل كـند به لالـه قـسم كه با امـام رضـا میشـود تـكـلـم كرد سخـن به رسم گـلافـشانـی بهـار بگـو اگر شكست دلت در حـریـم یـار بگو: دوبــاره آمــدهام تـا دوبـاره در بــزنـم كـبـوتـرانـه در ایـن آستـانـه پـر بـزنـم به نا امیدی از این در نـمیروم هرگز اگر جـواب نـگـیـرم دوبـاره در بـزنم خـدا مرا به حـقـیـقـت ولیشنـاس كـند كه حـلـقه بر در این خانه بیـشتر بزنم خدای را كمی ای زائران درنگ كنید كه خاك پای شما را به چـشم تر بزنم من آشنـای هـمین درگـهـم، خـدا نـكـند كه رو به غـیـر بـیـارم درِ دگـر بـزنم اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم، باز خوشم كه گـاهگـداری به باغ سر بزنم صفـای تـربـیت بـاغـبـان حـرامـم بـاد كه در مجاورت گـل دم از سفـر بزنم من از حضور تو ای ماه هاشمی خجلم مگر به اشك شود ترجمان حـرف دلم به یك نگاه تو تطهـیـر میشود دل من به یك كرشمه نمکگیر میشود دل من مرا بس است طواف ضریح تو هرگاه شكـستهبـستهٔ تـقـصیـر میشود دل من قسم به صبح جمالت كه پشت پنجرهات دخـیـل نـالـهٔ شبـگـیـر میشود دل من سرشک حاجت هر كس كه میچكد بر خاک كنار پنـجـره تـصویـر میشود دل من به چـشـم آیـنههای حـرم كه مینگـرم هـزار مرتـبه تـكـثـیـر میشود دل من به شوق آن كه به پابوس زائرت برسد به جای اشک سرازیر میشود دل من خـدا نـكـرده اگـر از تو رو بـگـردانـم اسـیـر بـازی تـقـدیـر مـیشـود دل من چگـونه قصد زیارت كـنم برای وداع مگر ز دیـدن تو سیـر میشود دل من خـدا مـرا بـه فـراق تـو مـبـتـلا نـكـنـد من و جـدایی از این آستان خـدا نـكـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
ای فــدای تــو زنــدگــانــیهـا آیــۀ خـــتــم مــهــربــانــیهــا بوسه بر سنگ فرش صحن شما هـسـت مــعــراج آسـمـانـیهـا پرچـمت سایه بان ایران است گـنـبـدت آسـمـان ایـران اسـت ماه ذیالقعده ماه رحمت توست عالمی زیر دین رأفـت توست با تو مشهـد چه بینـظیـر شده غـرق در نـور و دلپـذیـر شده گـفـتی یابن الشبیب گـریه کنید بر حـسین غـریب گریه کـنـید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
ای زلالِ هـمـزبـانـی پـنـجـره فـولاد تو هـر دل ویـران مـقـیـم آن رضا آبـاد تو شوق آن دارم که دیگر دل نیاید نزد من از همان ساعت که در مشهد شده آزاد تو
: امتیاز
|